در خواب ناز بودم شبی .... دیدم کسی در می زند ..... در را گشودم روی او .... دیدم غم است در می زند ..... ای دوستان بی وفا .... غم با این همه بیگانگی ... هر شب به ما سر میزند .
اگر گاهى ندانسته به احساس تو خنديدم , و يا از روى خودخواهى فقط خود را پسنديدم , اگر از دست من در خلوت خود گريه اى کردى , اگر بد کردم و هرگز به روى خود نياوردى , اگر زخمى چشيدى گاه گاهى از زبان من , اگر رنجيده خاطر گشتى از لحن بيان من ...
حلالم کن...
و بعد از آن دعايم كن